دو پنجره
نوشته شده توسط : My Dear

توي يك ديوار سنگي

دو تا پنجره اسيرن

دو تا خسته دو تا تنها

يكيشون تو، يكيشون من

 

ديوار از سنگ سياهه

سنگ سرد و سخت و خارا

زده قفل بي صدايي

به لباي بسته ي ما

 

نمي تونيم كه بجنبيم

زير سنگيني ديوار

همه ي عشق من و تو

قصه هست قصه ي ديدار، آه ...

 

هميشه فاصله بوده

بين دستاي من و تو

با همين تلخي گذشته

شب و روزاي من و تو

 

راه دوري بين ما نيست

اما باز اينم زياده

تنها پيوند من و تو

دست مهربون باده

 

ما بايد اسير بمونيم

زنده هستيم تا اسيريم

واسه ما رهايي مرگه

تا رها بشيم مي ميريم، آه...

 

كاشكي اين ديوار خراب شه

من و تو با هم بميريم

توي يك دنياي ديگه

دستاي همو بگيريم

 

شايد اونجا توي دل ها

درد بيزاري نباشه

ميون پنجره هاشون

ديگه ديواري نباشه

 

 

اردلان سرفراز





:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: